عاشقانه

فكر ميكردم بي وفايي ، هواي دلم را نداري
فكر ميكردم رفتنت بوي خيانت ميداد ، دلت ارزشي به دلم نميداد
فكر ميكردم تو هم مثل همه هستي ، آمده اي كه بشكني دلم را و بروي
در جستجوي تو آمدم به اينجا و آنجا ، هر چه گشتم نديدم تو را اي عشق بي وفا
تا ديدم جاي قدمهايت را ، پا گذاشتم روي همه آنها تا رسيدم به دريا…
و امواج دريا تو را به كجاها برده اند ، چشمهايم تازه به اشتباهم پي برده اند….
و من مانده ام و غروبي تلخ و عطر بودنت ،نه! من كه باور ندارم نبودنت
جاي قدمهايت هنوز كنار ساحل است ، واي كه دلم چقدر بيچاره است…
و مي آيم به دنبالت هر جا كه باشي ، غرق ميشوم تا تو نيز درون دريا تنها نباشي
غرق شدم و رفتم به سوي روشني ها ، اين من و اين تو و امواج خشمگين دريا

فكر ميكردم بي وفايي ، هواي دلم را نداري
فكر ميكردم رفتنت بوي خيانت ميداد ، دلت ارزشي به دلم نميداد
فكر ميكردم تو هم مثل همه هستي ، آمده اي كه بشكني دلم را و بروي
در جستجوي تو آمدم به اينجا و آنجا ، هر چه گشتم نديدم تو را اي عشق بي وفا
تا ديدم جاي قدمهايت را ، پا گذاشتم روي همه آنها تا رسيدم به دريا…
و امواج دريا تو را به كجاها برده اند ، چشمهايم تازه به اشتباهم پي برده اند….
و من مانده ام و غروبي تلخ و عطر بودنت ،نه! من كه باور ندارم نبودنت
جاي قدمهايت هنوز كنار ساحل است ، واي كه دلم چقدر بيچاره است…
و مي آيم به دنبالت هر جا كه باشي ، غرق ميشوم تا تو نيز درون دريا تنها نباشي
غرق شدم و رفتم به سوي روشني ها ، اين من و اين تو و امواج خشمگين دريا

براي عبور از جاده عاشقي

فقط يك بهانه مي خواهم

براي عشق بازي با دلم

يك نگاه و كاشانه مي خواهم

براي رقص و شور شعر هايم

چشم تو و يك ترانه مي خواهم

براي با تو ماندنم

يك عشق بي كرانه مي خواهم

من براي واژه هاي گوشه گيرم

يك كتابِ پر افسانه مي خواهم

براي ماندن بي ترديد و خواندن بي تخريب

يك بغل احساس جانانه مي خواهم .

براي با تو جاري شدن

يك تعبير ساده مي خواهم

براي عشوه اي زنانه از جان

يك لبخند بي قاعده مي خواهم

و آخر هم

از اينهمه هياهو و تلاطم

من تو را يكبار بي بهانه مي خواهم